جدول جو
جدول جو

معنی شفیع آباد - جستجوی لغت در جدول جو

شفیع آباد(شَ)
دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 195 تن. آب آن از چشمه سار و محصول عمده غلات، بنشن، پشم، لبنیات و عسل است. اکثر سکنه در فصل زمستان برای تأیین معاش به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 175 تن. آب آن از چشمه سار است. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. صنایع دستی زنان آن کرباس و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان کنار بخش بردسکن شهرستان کاشمر. سکنۀ آن 2035 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات، پنبه، زیره، منداب، بنشن و میوه است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان آزادوار بخش جغتای شهرستان سبزوار. سکنۀ آن 176 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات و پنبه و زیره است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان. سکنۀ آن 300 تن. آب آن از قنات است. محصول عمده آن غلات، پسته، پنبه و لبنیات است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. سکنۀ آن 106 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از بخش شهداد شهرستان کرمان. سکنۀ آن 195 تن. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و حبوب و خرما. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان بخش شهریار شهرستان تهران. سکنۀ آن 303 تن. آب آن از قنات است. محصول عمده غلات و صیفی و چغندرقند و انگور میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان. سکنۀ آن 510 تن. آب از رودخانه و چشمه. محصول عمده برنج، غلات، توتون سیگار، صیفی، لبنیات. صنایعدستی زنان شال و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. 2هزارگزی باختر بم، کنار شوسۀ بم به کرمان. جلگه. سردسیر. دارای 142 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، خرما، پنبه. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میزدج از بخش حومه شهرستان شهرکرد که دارای 1627 تن سکنه است، آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول عمده اش غله و کار دستی زنان گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 300 تن، آب از رود خانه لاوین، راه آن ارابه رو، صنایع دستی جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش میاندوآب شهرستان مراغه، سکنۀ آن 112 تن، آب از زرینه رود، صنایع دستی جاجیم بافی، راه آن ماشین رو، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
دهی از دهستان بهنام سوختۀ بخش ورامین شهرستان تهران. محصول عمده آن غلات و صیفی و چغندرقند. سکنۀ آن 817 تن. آب آن از رود خانه جاجرود تأمین میشود. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در تاریخ قم در ذیل شعیب آباد چنین آمده است: شعیب بن عبدالله بن سعد آنرا بنا کرده است و نهر آنرا استحداث کرد و کاریز آن بیرون آورد و به نام خود نهاد. (ترجمه تاریخ قم ص 59). که شاید محل دیگری در قم باشد
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان حومه مرکزی بخش شهرستان قزوین. سکنۀ آن 870 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و بنشن و چغندرقند و هندوانه. صنایع دستی زنان: گلیم و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام جایی کنارجادۀ تهران و قزوین در 12630 گزی تهران میان حصار و بیدستان. هندوانۀ دیم آنجا بخوبی معروف و در حلاوت و عطر و نازکی پوست بی نظیر است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان حومه بخش شهر بابک شهرستان یزد. سکنۀ آن 365 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. راه آن ارابه رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان. دارای 290 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات، تنباکو و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان ماهیدشت بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 165 تن است. آب آن از رود خانه مرک. محصول عمده آنجا غلات و حبوب دیم و لبنیات. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
دهی از بخش حومه شهرستان نائین. سکنۀ آن 319 تن. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
قریه ای به رفسنجان نزدیک کوشکو و شریف آباد
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین. سکنۀ آن 367 تن. آب آن از قنات است. محصول عمده آن غلات و بنشن و بادام. صنایعدستی زنان گلیم و جوراب بافی میباشد. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام روستایی در شرق گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی